پسرک خواستنی من
سلام عزیز دلم وای که چقدر بزرگ شدی تو ! امروز گذاشتمت توی روروک کلی واسه خودت توی آشپزخونه تابیدی . عزیز دلم علاقه وافری داری که همه چیزو با دهنت مزه مزه کنی اما دیشب شیشه رانیتیدین رو که دادم دستت نگاهش میکردی و میخواستی درشو باز کنی اصلا شیشه رو سمت دهنت نبردی .مامانی خیلی باهوشیاااااااااااااااااا یه وقتایی هم توی سرو صداهایی که از خودت درمیاری میگی اممی (ommi) یا مااااامااااااااا . اون موقع است که دلم واست آب میشه . چند وقتی هم هست که دمر میشی اما خیلی دوست نداری دمر بمونی . وای که چقدر دوست داشتنی شدی تو پسر طلا جوجه من یه ور میشی تا با دهنم پشت گردنو دستت پخ پخ کنم و تو قاه قاه بخندی . دووووووووووووست...
نویسنده :
مامان طلا
11:43
واکسن 4 ماهگی
سلام عزیز دلم پسر شجاع . پسر قوی . جوجوی خواستنی من امروز بردمت واکسن 4 ماهگیت رو بزنم فقط 20 ثانی گریه کردی تا باهات حرف زدم آروم شدی دردت به سرم مامانی اصلا تب نکردی . جوجوی من فقط یه کم بی حوصله شدی . از قطره استامینوفن هم اصلا خوشت نیومد . من نچشیدم ولی فکر کنم حسابی تلخه .با این که بعدش بهت آب دادم ولی خیلی قیافه تو تو هم میکردی . دوووووووووووووست دارم پسر طلاییییییییی ...
نویسنده :
مامان طلا
0:06
بدون شرح
این پسره آوازه خون شده
سلام قربون قد وبالات بشم من الهی پسر طلایی تازگی ها صبح به صبح که بیدار میشی برام شروع به آواز خوندن میکنی . دیروز آروم میزدم رو لبات ، از قطع و وصل شدن صدات حسابی کیف میکردی و به آواز خوندنت ادامه میدادی. فدااااااااااات بشم من مامانی. عزیزکم روز جمعه رفتیم گلخانه خیلی خوش گذشت بعدش هم رفتیم خونه خاله مرضی که شما اون جا خیلی بیقراری کردی . حالا نمیدونم به گرده گلها حساسیت داشتی ؟ کسی چشمت کرده بود؟ (آخه گلخانه خیلی شلوغ بود) ، جاییت درد میکرد ؟ خلاصه هم خودت اذیت شدی هم من و بابایی از مهمونی هیچی نفهمیدیم . حالا باز خدا رو شکر که مریض نشدی . راستی فردا هم قراره دختر عموت به دنیا بیاد . این چند وقت...
نویسنده :
مامان طلا
11:15